اگر مردی را دوست داری؛

اگر مردی را دوست داری، بی آنکه منتظرش بمانی، دست هایش را دور بازوانت گره بزن و او را برای اینکه هست ببوس، این بار تو اغاز کننده باش.

 اگر مردی را دوست داری، نیازی به دیگر بودنت نیست، آن مرد شیفته ی خودِ توست نه آنچه که در رویاهایت به آن دل بسته ای، پس آرام  و بدون آنکه ذره ای از خودت را پنهان کنی، با تمام زنانگی هایت او را در برگیر.

اگر مردی را دوست داری، وقتی با کوله باری خسته از راه می رسد، از او تشکر کن که قدرت حمل این کوله بار را دارد و  از اینکه  تو را در حمل آن شریک کرده  قدر دانی کن، زیرا مردها یکه تاز سرزمین ها و جنگل های ناشناخته اند، همچون شوالیه هایی برای پیروزی، نه آنسان که  شمشیر در قلب کسی فرو کنند، آنها می جنگنند برای قدرت مندی شان، پس همچون ملکه ای رو  به روی جایگاه بنشین و برای تنها جنگجوی زندگیت دستمال حریری تکان بده، مطمئن باش همین برای او کافیست که ملکه ی سرزمینش به او  با تایید نگاه کند.

اگر مردی را دوست داری، گاهی  بی مقدمه کنارش بنشین، بی انکه قضاوتش کنی، به چشمهایش خیره شو، به ریش های نتراشیده اش، به قیافه ی  در فکر فرو رفته اش ، به بازوان قدرتمندش، به موهایی که شاید کم پشت شده ،  بی انکه به چیزی مثل شام فکر کنی، او را همچون یک مرد نظاره کن، شاید گمان می کنی او  تخته سنگی سخت بر فراز کوهی بلنداست، با خودت می گویی خلقتش اینچنین سخت بوده است، اما اگر خوب نگاه کنی، می بینی  او آتشفشانی از ایده های نو و عاشقانه است، از خلقتش به اوج خواهی رسید.

 اگر مردی را دوست داری، خودت را در رویاهایش سهیم کن و  او را در اوج رویاهایش همراهی کن. اخر می دانی مردها  با کارشان هویت می گیرند ، انها با کارشان است که ادعای قدرت می کنند .

اگر مردی را دوست داری، بگذار گاهی در تنهاییش فرو برود. بگذار ببیند آزادی هویتش  هنوز پا برجاست.

اگر مردی را دوست داری، وقتی کودکت را در اغوش می گیری، کنارش بنشین  و او را هم نوازش کن، مردها می ترسند از اینکه عشقشان  را فراموش  کنی، گاهی خلوت های دو نفره داشته باش . او می خواهد همیشه قلمرو پادشاهیش پا برجا باشد و ملکه سرزمین هایش استوار .

اگر مردی را دوست داری وقتی که باز نشسته می شود. به او بگو که هنوز برای تو یک مرد قوی  است، با او به سفر برو، داستانهایش را گوش کن و حرفهایش را تایید کن.

اگر مردی را دوست داری و سالیان سال است در کنارش هستی، چین و چروک پوست هایش را، خمیدگی قامتش را، دستهای لرزانش را، دردهای  جسمیش را موهبتی بدان، این موهبت سالیان عشق ماندگار یک پادشاه به ملکه ی سرزمینش است